چرا آدما نمیدونن بعضی وقتهاخداحافظ یعنی : "نذار برم  "

یعنی برم گردون،

سفت بغلم کن،

سرمو بچسبون به سینه ت و بگو :
 

"خدافظ و زهر مار، بیخود کردی میگی خدافظ مگه میذارم بری؟!! مگه الکیه!!!

چر ا نمیفهمن نمیخوای بری؟!!! چرا  میذارن بری؟

زمانه هیچ گاه با من صادق نبود

و بدتر از ان

هیچ گاه مهربان نبود!

چرا گه

به اندازه یک چشم به  هم زدن

مرا برای حرف زدن با تو فرصت نداد!

به گل گفتم عشق چیست؟

گت از من خشبو تر است

به پروانه گفتم عشق چیست؟

گفت از من زیباتر است

به شمع گفتم عشق چیست؟

گفت از من سوزنده تر است

به عشق گفتم آخر تو چیستی؟

گفت نگاهی بیش نیستم!!!!!!!!

بهت نمیگم دوست دارم,

ولی قسم میخورم که دوست دارم,

بهت نمیگم هر چی بخوای بهت میدم چون همه چیزم تویی.

نمیخوام که خوابتو ببینم چون خیال تو خوش تر از خوابه.

اگه یه روز چشات پر اشک شد دنبال شونه گشتی تا گریه کنی,

صدام کن ,قول میدم اشکات و پاک کنم و منم باهات گریه کنم.

اگه دنبال مجسمه ی سکوت گشتی تا سرش داد بزنی ,صدام کن

قول میدم ساکت بمونم.

اگه دنبال خرابی گشتی تا نفرتت و در اون دفن کنی صدام کن,قلبم تنها خرابیه وجود توست.

اگه یه روز صدات کردم که بهت نیاز دارم بهم نگو کجایی؟!

فقط یه لحظه چشمات و ببند و بهم فکر کن!

سیب سرخی را به من بخشید و رفت

ساقه ی سبز دلم را چید و رفت

عاشقی های مرا باور نکرد

عاقبت بر عشق من خندید و رفت!

وقتی که از هم جدا شویم

با دستانی لرزان،قلبی ازرده و چشمانی نگران

می نویسم"جدایی!!!"

ولی دیگر تو نیستی که زیر آن بنویسی:

"چه تلخ است..."

ایا ان روز خواهد رسید؟!!!

کنم هر شب دعایی،کز دلم بیرون رود عشقj

ولی اهسته میگویم

"خدایا بی اثر باشد"

خدایا قلب من غمگین امشب

دلم چون لاله خونینه امشب

نمیدونم چرا دست زمونه گل عمر منو میچینه امشب

دلم گنجینه ی غم های بسیار

وجودم خسته از تکرار و تکرار

دل من دیگه از جبر زمونه

شده از زندگی بیزار بیزار!

اگه قرار داشه ظرف ۲۴ ساعت دنیا تموم بشه و به پایان برسه

تموم خط های تلفن،تالارهای گفت و گو و ایمیل ها اشغال میشه.....

پر میشه از"از این که رنجوندمت منو ببخش من پشیمونم!"

یا"تو رو عاشقانه میپرستم"

و یا"مراقب خودت باش"

اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره

"همیشه عاشقت بودم ولی هیچ وقت بهت نگفتم!!!"

پس:

عشق و محبت را تقدیم آنکه دوستش داریم کنیم

شاید فردایی نباشه....

شاید این طبیعت ساده و بی الایش من،

حد و مرزی بزای دوست داشتن نمیشناسه،

ای فرشته ی نازل شده بر چشمانم،

ای شقایق زندگیم،

ای تنها ستاره ی آسمان قلبم

ای زیباترین زیبایی ایم

دوستت دارم

در جوانی غصه خوردم هیچکس یادم نکرد

در قفس ماندم صیاد آزادم نکرد

اتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد

ارزوی مرگ کردم،مرگ هم یادم نکرد

هر وقت تونستی برف و سیاه کنی

پای کلاغ رو سفید کنی

زیر اب نفس عمیق بکشی

منم میتونم فراموشت کنم

خدایا!!!

خدایا وقتی سرنوشت مرا می نوشتی....

یادت رفت؟؟؟

به من عشق  دادی و معشوق یادت رفت!

به من اشک دادی و خنده یادت رفت!

به من نگریستن دادی و بازتاب یادت رفت!

به من مهر ورزیدن دادی و مهر دیدن یادت رفت!

به من عمر دادی و کامیابی یادت رفت!

حالا تا ابد اشک خواهم ریخت...

ولی گله از تو یادم نخواهد رفت!

ازم پرسید منو بیشتر دوست داری یا زندگیتو؟!

خوب من راستش رو گفتم،گفتم زندگیمو!!!

ازم نپرسید چرا!

گریه کرد و رفت.

اما نمیدونست که اون خودش زندگیمه.....

اگه دلتنگی نبود چه جوری قدرشو میدونستی؟

اگه نامردی نبود چگونه مردونگی می فهمیدی؟

پس حالا من نامردیتو میبخشم

چون ازش مردونگی یاد گرفتم!

شمع دانی که دم مرگ به پروانه چه گفت؟!

گفت:ای عاشق بیچاره فراموش شدی.

سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد!

گفت:طولی نکشد نیز تو خاموش شوی....

شاید یه کسی شبا برای اینکه خواب تو رو ببینه به خدا التماس میکنه!!!!

شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ میکنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه!!!!

مطمئن باش یه کسی به خاطر تو....

تو دریایی از اشک میخوابه!!!!

ولی تو.....اونو نمیبینی!!!!!

هیچ وقت به کسی دل نبند

چون این دنیا انقدر کوچیکه،که توش دو تا دل جا نمیشه

ولی وقتی دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو

چون این دنیا اون قدر بزرگه که دیگه پیداش نمیکنی!!

خدا به انسان دو گوش

دو چشم

و دو دست و پا داد،

اما...

میدونی چرا یه قلب داد؟؟!

چون میخواست تو دومیش باشی!

خدا به انسان دو گوش

دو چشم

و دو دست و پا داد،

اما...

میدونی چرا یه قلب داد؟؟!

چون میخواست تو دومیش باشی!

من یاد گرفتم وقتی دلتنگم خودم رو با رویاهام سرگرم کنم!

من یاد گرفتم چه جوری وقتی اشکام داره میاد پاییین خودم با دست پاکش کنم!

من یاد گرفتم چه جوری مهر سکوت به لبم بزنم وقتی توی دلم دنیای حرفه!

من یاد گرفتم چه جوری وقتی که دلم از هر وقتی بیشتر میگیره فقط به تو فکر کنم!

من یاد گرفتم وقتی که تو نیستس چه جوری خودم رو با یادت آروم کنم!

وقتی با تو هستم بزرگترین دشمنم "زمان"است

حس تنفر شدیدی نسبت به زمان دارم

وقتی پیشم بودی از زمان خواستم توقف کنه.

اما قدم هاشو تندتر کرد!

وقتی پیشم نبودی به او التماس میکردم که سریعتر بگذرد

اما لج میکرد و می ایستاد و با تمسخر به من میخندید!!!

وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستنن

      وقتی خواستم به راستی سخن بگوییم گفتن دروغ است

وقتی خواستم از عشق بگوییم گفتند گناه است

     وقتی خواستم گریه کنم گفتند تو دیوانه ای

حال که هیچ نمیگوییم می گویند عاشق است!

یاد داری که ز من خنده کنان پرسیدی:

چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز؟!!

چهره ام را بنگر تا به تو پاسخ گوید

اشک شوقی که فرو خفته به چشمان نیاز!

بارها سعی کرده ام!اما تا لبانم باز شد

دوباره مهر خاموشی بر آن خورد

دلی که عاشق توست

چگونه میتواند نفرینت کند؟!

دلی که روزگاری برای تو می تپید!

دوباره خواستم نفرین کنم،

اما این بار او را...

او را که عاشقش بودی!

اما گناه او چیست؟؟؟!

کوچیک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم.....

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم.....

کاش همان کودکی بودیم که حرف هایش را از نگاهش میتوان خواند.....

اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمیفهمد.....

و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.....

سکوت چه بهتر از فریاد تو خالیست....

گفتمش بی تو چه باید کرد؟!

عکس رخساره ی ماهش را داد.

گفتمش مونس شب هایم کو؟؟

تاری از زلف سیاهش را داد.

وقت رفتن همه را می بوسید.

به من از دور نگاهش را داد.

یادگاری به همه داد وبه من...

انتظار سر راهش را داد!!!!!!

اگه چشمات پرسید،

بگو ندیدمش.

اگه گوشت پرسید،

بگو نشنیدمش.

اگه دستت لرزید،

بگو مال سرماست.

اگه پاهات سست شد،

بگو ماله ضعفه.

ولی اگه دلت ریخت،

به خودت دروغ نگو که دوسش نداری!!!

بي قرار توام در دل تنگم گله هاست

آه بي تاب شدن عادت كم حوصله هاست

مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب

هستي و بين من و تو فاصله هاست
 

اگه یه روز حس کردی

۱۰۰نفر دلشون برات تنگ شده

بدون یکیش من هستم.

اگه یه روز حس کردی

۱۰ نفر دلشون برات تنگ شده

بدون یکیش من هستم.

اگه یه روز حس کردی یک نفر دلش برات تنگ شده

بدون اون یکی من هستم.

اگه یه روز حس کردی هیچکس دلش برات تنگ نشده

بدون اون یک روز من مردم!

می رسد روزی که بی من سر کنی

می رسد روزی که مرگ دوست را باور کنی

می رسد روزی که تنها در کنار عکس من

شعرهای کوته ام را مو به مو از بر کنی!

شب را دوست دارم در تاریکی

تاریکی را دوست دارم در سکوت

و سکوت را دوست دارم در بستر

به خاطر به تو اندیشیدن!

قصه این جوری شروع شد.

قصه ی عشق منو تو قصه ی پاییز و برگه قصه  کوچ و تگرگ،

قصه ی جنگل و راز،قصه ی درد و نیاز.

قصه این جوری شروع شد!

حالا من موندم و احساس که یه دنیاست،

آخر عشق منو تو یه معماست

غصه ی مارو نخور صبح غزال خون دیگر پیداست!

تو همونی که توی موج بلا واسه تو دستامو قایق میکنم،

اگه موجا تورو از من بگیرن.

قطره قطره اب میشم دق میکنم

در تنها ترین تنهاییم تنها کسم،

تنها کسم تنهای تنهایم گذاشت.

ای خدا کاری بکن در تنها ترین تنهاییه تنها کسش،

تنها کسش تنهای تنهایش نگذارد!

اگه یه روز یکی بهت گفت دوست دارم

تو سعی نکن بهش بگی دوسش داری.

اگه یه روز بهت گفت عاشقتم

تو سعی نکن عاشقش باشی

اگه گفت تموم زندگیم تویی

تو سعی نکن تموم زندگیش باشی

چون

یه روز میرسه که بهت می گه ازت متنفرم

اون وقت تو نمیتونی ازش متنفر باشی!

من ان گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی ابی ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم

ازم پرسید به خاطر کسی زنده هستی؟؟

با این که دوست داشتم با تمام وجود داد بزن به خاطر تو

بهش گفتم به خاطر هیچ کس

ازم پرسید پس به خاطر چی زنده هستی؟؟

با این که دوست داشتم داد میزدم به خاطر تووو با یه بغض سنگین گفتم به خاطر هیچ چیز

ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟؟

در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود گفت:

به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده ست

دلم شور می زنه ...

می ترسم صبح كه از خواب بیدار شدم ...

از قاب عكست هم رفته باشی .....................

از تو بعید نیست.............

آنگاه كه غرور كسي را له ميكني

 آنگاه كه شمع اميد كسي را خاموش ميكني

 آنگاه كه خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري

 ميخواهم بدانم دستانت را به سوي كدام آسمان دراز ميكني تا براي خوشبختي خودت دعا كني